نام : من نفرتانگیز (Despicable Me)
سال تولید : 2010
محصول کشور : ایالت متحده آمریکا
ژانر : انیمیشن ، کمدی
کارگردان : پیر کافین و کریس رناد
نویسنده : کن داریو و کینکو پائول
مدت زمان : 95 دقیقه
تعداد قسمت : انیمیشن با همین نام دارای قسمت دوم و سو نیز میباشد که به ترتیب در سالهای 2013 و 2017 اکران شده اند.
خلاصه انیمیشن
گرو تبهکاری است که با شنیدن خبر دزدیده شدن یکی از اهرام بزرگ مصر تحت تاثیر قرار میگیردو تصمیم میگیرد تا کار بزرگ تری انجام دهد و ماه را بدزدد. او دستیارانی به نام مینیون دارد آنها موجودات زرد کوچکی هستند که به خرابکاری علاقه ویژهای دارند و دکتر نفاریو دستیار گورو و مسئول آزمایشگاه زیرزمینی او میباشد. برای دزدیدن ماه او به دستگاه کوچک کننده که در شرق آسیاست، نیاز دارد. گرو به همراه چندتا از مینیون هایش به آنجا میرود اما شخصی به نام ویکتور (که هرم را دزدیده بود) زودتر از او دست به کار شده و دستگاه را میدزدد. گرو به دنبال ویکتور میرود تا دستگاه کوچک کننده را پس بگیرد ولی امنیت خانه ویکتور خیلی بالاست و راه ورودی پیدا نمیکند. ناگهان متوجه ورود راحت ۳ دختر بچه شیرینی فروش به داخل خانه ی ویکتور میشود. او دختران را تعقیب میکند و متوجه میشود آنها در یتیم خانه زندگی میکنند . او از دکتر نفاریو میخواهد تا روبات کلوچهای بسازد برای این که بشود ویکتور را گولزد و سیستم امنیتی پناهگاه او را مختل کرد .سپس او به یتیم خانه میرود و سرپرستی این بچهها را قبول میکند. گرو به کمک بچهها و روباتها دستگاه کوچک کننده را از ویکتور پس میگیرد. سپس گرو سعی میکند از دست بچه ها، خود را خلاص کند برای همین آنها را به شهربازی میبرد تا آنها را همجا رها کند اما مجبور میشود بخاطر سن کم دختران در شهربازی با آنها وقت بگذراند همین کار باعث میشود مهر دختر بچه ها به دل گرو بیافتد و از آن طرف دکتر نفاریو که شاهد این اتفاقات است به یتیمخانه زنگ میزند و میگوید که گرو میخواهد بچهها را پس بدهد چرا که وقت کمی تا کامل شدن ماه مانده است و گرو به بچه ها علاقه مند شده و وقت زیادی را برای آنها صرف میکند مثلا آنها را به کلاس رقص میبرد و با آنها خاله بازی میکند. گرو ناراحت میشود ولی ناچار است که بچهها را به یتیمخانه بازگرداند. بچهها او را به مراسم نمایش رقص خود دعوت میکنند، ولی تاریخ آن دقیقاً مطابق با روزی است که او میخواهد ماه را بدزدد.
روز موعد فرا میرسد وقتی گروه ماه را کوچک کرد ، دکتر نفاریو هم در آزمایشگاه کشف میکند هر جسمی که بزرگتر باشد و به وسیله این دستگاه کوچک شود زود تر به اندازه واقعیاش برمیگردد. گرو سریع به زمین برمیگردد تا به مراسم رقص برسد، ولی زمانی میرسد که مراسم تمام شده است. از طرف دیگر متوجه میشود که ویکتور بچهها ربودهاست و و در عوض ماه را میخواهد. گرو ماه را به ویکتور میدهد و ویکتور با سفینه اش فرار میکند وقتی که در آسمان بود ماه شروع میکند به بازگشت به اندازه اولیه خودش و سرجایش برمیگردد ویکتور هم همراه ماه به آسمان میرود.
سپس گرو بار دیگر اعتماد بچه ها را به دست می آورد و سرپرستی آنها را برای همیشه به عهده میگیرد و گرو ، دکتر نفاریو و بچهها و مینیونها در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی میکنند .